کرببلا غیرت ابروی تو
تنفس علقمه از بوی تو
دل تنگی سال به سال همه
ای همه مدیون تو و خوی تو
روز تو شد ارمنی و گبرها
بست نشستند سر کوی تو
کرده حسین بن علی هم حساب
آه علمدار حرم روی تو
نبض رگ کرببلا می زند
در تپش روشن نیروی تو
باز قدم می زنی و خوابها
آمده در گرمی اردوی تو
معجر این طایفه را بسته اند
در گرو قدرت بازوی تو
ساقی پر تاب و تب علقمه
ای همه مبهوت تکاپوی تو
***
آمده با پهلوی زخمی خود
فاطمه در علقمه پهلوی تو